۹ نکته در مورد دختر بازی

به درتون در!!!

سلام به همه ی حضار محترم

خودمونیم عمر چه زود می گذره . فکر می کردم مطلب قبلی رو دو سه روز پیش نوشته باشم. نگاه می کنم می بینم ماله یه هفته پیشه!!!! آخ آخِ، چه پسره بدی!

امروز می خوام براتون یک مطلبی بنویسم که نه تنها توی دختربازی به دردتون می خوره بلکه توی همه ی زندگی تون هم کمکتون خواهد کرد. دلیل این که به فکر نوشتن این مطلب افتادم یکی از کامنت هایه اخیره. در ضمن خیلی ها تون هم بزرگترین مشکلتون برای دختربازی نداشتن اعتماد به نفس کافی و ترسه از کنف شدنه. شاید خودتون خوب بدونید باید چه کار کنید و چه جوری جلو برید ولی ترس از نه شنیدن و ضایع شدن به قوله ما جاهل ها اجازه نده برید جلو.

اگر همیشه فکر می کنید یه جای کارتون اشکال داره، اگر تا دو نفر تو یه جمع می خندند، فکر می کنید که دارن به شما می خندند، اگر از جمع می ترسید، اگر از سراغ یه دختر رفتن می ترسید برای این که فکر می کنید ممکنه بهتون روی خوش نشون نده و حالتون رو بگیره، اگر موقع حرف زدن توی یه جمع صداتون می لرزه و اگر همیشه فکر می کنید همه دارن به شما نگاه می کنن و منتظرن اشتباه کنید تا مسخرتون کنن و هزار تا از این اگر های دیگه، مطلب امروز ماله شماست.

اینم بگم بحثه روانشناسی و از این داستان ها نمی کنیم این جا چون در درجه ی اول من صلاحیتشو ندارم و غیر از اون این جور بحث ها " از حوصله این وبلاگ خارج است" (هه هه) من از تجربه های خودم براتون می نویسم ، بدرتون خورد استفاده کنید ، نخورد هم که هیچ چی.

فرهنگ ایرانی ما یه جورایی باعث می شه که همه مون خجالتی و بی اعتماده به نفس بار بیایم. دلیلش هم خیلی سادست، ما اصولا ملت خایه مالی هستیم. خایه مالیه همه رو می کنیم ولی به خودمون که می رسه می خوایم جبرانش کنیم. به این کار ندارم که چرا ما ملت خایه مالی هستیم ، هر جند که خیلی دلایل منطقی و تاریخی ای پشتش هست ولی خودتون یه نگاه تویه خانواده ها تون بندازید (یا اگر جزو اون گروه معدود آدم های خوشبختی هستید که در یک خانواده ی خایه مال زندگی نمی کنید به خانواده ی اطرافیانتون نگاه بندازید)رفتار ها رو نگاه کنید پدر مادر ها انواع سخت گیری ها رو به بچه ها می کنن، خارشون رو می گان از بس تو همه چی شون دخالت می کنن و نمیذارن که روی پای خودشون بزرگ شن ولی نگاه کنید با همسایه یا فلان فامیل چه جوری رفتار می کنن، خایه ی همه شون رو تا بیخ می کنن تو حلقشون و از شما هم می خوان که همین رفتار رو داشته باشید. وقتی بچه بودید: "علی جون بابا جان به آقای خرزاده سلام کردی بابا؟ بله قربان بچه ن دیگه!" بزرگتر هم که میشید این داستان به نوع دیگه ای ادامه پیدا می کنه و کلا ما اکثرا توی خانواده هامون فقط یاد می گیریم که چه طور قربون صدقه ی بقیه بریم و کوچیک و نوکر و چاکر همه باشیم.

نتیجه ی همه این حرفا این که: از همون بچه یاد می گیریم که ارزش دیگران از ارزش ما بیشتره و ما فقط باید همه ی عمرمون رو به راضی نگه داشتن بقیه بگذرونیم و مواظب باشیم که کاری بر خلافه میله هیچ کسی نکیم. این وسط آدم های رند از این نقص سو استفاده می کنن. می ریم خرید، می بینیم فروشنده داره لطفه بیجا می کنه که جنسشو بندازه به ما ولی ما که رو مون نمی شه نخریم. یه وقت فروشنده ای که دیگه شاید هیچ وقت تو عمرمون نبینیمش ممکنه ازمون برنجه و این خیلی خیلی بده. چون ما زمین خورده ی همه هستیم. نتیجه، آشغالش رو می خریم و بعد میام خونه به قصه خوردن که این آشغال چی بود خریدم!

معنی همه ی این ها این که نظر بقیه در مورد خودمون مهمتر می شه از نظر خودمون در مود مورد خودمون و مدام دنبال این هستیم که با ارزش مند بودن خودمون رو به خودمون ثابت کنیم و تنها راهی هم که برای این کار می دونیم، کسبه رضایت و حال دادن بی جا به بقیه س. این باعث می شه که آدم خیلی نسبت به خودش سخت بگیره و مدام مواظب رفتار و اعماله خودش باشه که مبادا جایی کسی خوشش نیاد از رفتار آدم یا مبادا کسی پیدا بشه که ما رو تایید نکنه. واسه همین ارزش نظر دیگران انقدر برامون زیاد میشه که دایم نگرانیم مبادا جایی سوتی بدیم، مبادا کسی مسخرمون کنه، مبادا اشتباه ه احمقانه ای کنیم و بقیه مسخرمون کنن، مبادا یه جا مطابقه میله بقیه رفتار نکنیم، مبادا فلان دختر به ما بگه "نه"!!!

از چی می ترسید مردهای گنده؟! از یه نه ی دو حرفی! فرض دختره گفت نه! کسه عمش! (من رسم ندارم که بد دهنی بکنم ولی الان خیلی عصبانی تر از این حرفام که جلوی خودم رو بگیرم) جلوی بقاله کوچه اشتباه کردید و فکر کردید با شما داره حرفه می زنه و جواب دادید در حالی که با حسن آقا داشت حرف میزد و شما تا یه هفته ناراحت بودید که وای چه بد شد، چه قدر ضایع شدید. کس عمه ی بقاله محل. کونه لقه همه. چرا انقدر نظر دیگران باید براتون اهمیت داشته باشه. تا موقعی که شما در محدوده رفتار درست بودید به کسی ضرری نزید یا بد کسی رو نخواستید، هیچ ایرادی نداره که به خواسته های بقیه تن ندید. بگذارید هرچقدر می خوان ناراحت شن. ارزش شما به این نیست که بقیه در مورده شما چه فکری می کنن. نظر خودتونه که مهمه. اشتباه کردید جایی که کردید، مگه طرفه مقابل خداس و تا حالا اشتباه نکرده!؟ همه اشتباه می کنن.

خلاصه ی کلام انقدر بی خود به نظر بقیه اهمیت ندید. اونا آزادن که هر طوره که می خوان راجع به شما فکر کنن و شما هم آزادید که هر طوری می خواید رفتار کنید. دیگران رو پیش از خودتون قرار ندید. بیشتر از خودتون تحویل نگیرید. شما مهم ترین آدم روی زمینید.

بعد هم حالا فردا برنگردید کامنت بگذارید که این جوی همه ی دوستا مون رو از دست می دیم. اولا که نه ، ارزش دادن به خودتون به این معنی نیست که از اون وری قش کنید و به همه برینید. فقط کافیه بدونید که ارزش شما به اینکه بقیه راجع بهتون چی فکر می کنن بستگی نداره. این وسط صد در صد کسایی هستن که از این که شما بخواین به خودتون بیشتر اهمیت بدین و رفتارتون عوض شه ناراحت می شن و سعی می کنن نذارن شما تغییر کنن. این افراد به دو دسته تقسیم میشن: پدر مادر های عزیزی که دلشون می خواد بچه هاشون همیشه به اونها وابسته باشن و خلاصه افسار رو به این سادگی ها نمی خوان رها کنن، هر چه باشه شما خره اون هایید و باید هر کمبودی که تو زندگیشون داشتن جبران کنید. و اونها هم که خودشون بیچاره ها دچاره همین خود کوچک بینی هستن بتونن پیشه در و همسایه فخر بفروشن. دسته ی دوم دوستایی که به سو استفاده کردن از شما عادت کردن و اگر شما بخواید دیگه بهشون سواری ندید و فقط دوستشون باشید به سختی مقاومت می کنن.

خودتون رو اول بگذارید بعد دیگران رو ، بعد برین یاد بگیرین که با دوستای واقعی تون به این که رفتین سراغه یه دختر و اون بهتون گفت نه بخندید. خیلی کیف داره باور کنید. عین خیالتون هم نباشه.
باید یاد بگیرید.

برین تو زندگی تون و تو بچه گی تون بگردید ببینید که کجا و چه چیزهای دیگه باعث شده که بخواید مدام به بقیه ثابت کنید که آدم دوست داشتنی و ارزشمندی هستید. اون بچه ی کوچولوی درونتون رو که نیاز به تایید بقیه داره که پیدا کردید، تر و خشکش کنید و دوستش بدارید برای چیزی که هست. بهش یاد بدید که موجود با ارزشیه و ارزشش به نظر هیچ کس بستگی نداره. کم کم بزرگش کنید و سعی کنید با اعتماد به نفس بارش بیارین.

درس اول در اعتماد به نفس: ارزش شما به نظره دیگران بستگی نداره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد